امشب به عشق روي تو پيمانه مي زنم
واندرخيال موي تورا شانه مي زنم
مضراب من به ساز فراق تو آشناست
سنتور را اگر چه غريبانه مي زنم
چون شمع برفروزم و آتش به جان كشم
داغ تو را چو بر دل ديوانه مي زنم
در كوچه هاي شهر خروشي به پا كنم
زين بانگ الامان كه در اين خانه مي زنم
جانم به لب رسيد ز بس كه به ياد تو
با خاطرات خويش چك و چانه مي زنم
بايد رها كنم غزل و كنج خانه را
آري سري به گوشه ميخانه مي زنم